سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و متون ادبی
بیشتر سعی کردم شعر های خودم رو بنویسم 
قالب وبلاگ
خرید آسان

 

دستهای کوچکم را

که روی چشمهایت

بگذارم

تمام زمین دور سرم

خواهد چرخید

و نشانه های بیماری

آرام آرام

بیرون میریزند

پوستم

مبتلای به خستگی مفرط شده است

چشمهایت را ببند

این بار

من

نگهبانی میدهم

دشمن

مدتهاست که

به چادر های ما

شبیخون زده است

مادرم.هنوز

غرق خون و خاک

برای

نگهبانان شب

یاسین می خواند

تو

آرام بخواب

و به چیزهای بیشتری

فکر نکن

به چرخش چرخی

که چادر هزار تکه اش

را

هر سال

چند سانتیمتر

کوتاهتر کرده کرده است

و چروک دستهای منی

که گذر زمان را

به رخم می کشد

به خودت فکر نکن

به خودت فکر نکن

که سالهاست

از خودت دور شده ای

و تنی که حتی

از

لباسهایت

بیرون ریخته است

فکر نکن

به تمام چیزهایی

که

تغییر کرده اند

و آرام

چشمهای خسته ات را ببند

مدتهاست

که کسی

برای نگهبانان شب

یاسین نمی خواند

ما

مدتهاست

که به چادرهای خودمان

شبیخون زده ایم


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/7/24 ] [ 1:39 صبح ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

حساس.روابط عمومی قوی.همزاد پنداری بالا.حس ششم قوی
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 34829